معرفی وبلاگ
اطلاع رسانی فعالیتهای مسجد امام جعفر صادق (علیه السلام ) واقع در انتهای خیابان مالک اشتر خیابان آیت الله دستغیب بعد از چهار راه شهیدان نبش کوچه شهید حسین کریمی
دسته
آرشیو
آمار وبلاگ
تعداد بازدید : 27308
تعداد نوشته ها : 43
تعداد نظرات : 1
Rss
طراح قالب

الا که راز خدایی خدا کند که بیایی         

  تو نور غیب نمایی خدا کند که بیایی

یا صاحب الزمان (عج) سالهاست شوق دیدارت امانم را ربوده و بجز یاد تو و اشک برای غریبی تو یارایی ندارم

به این بهانه از خیل مومنین و مشتاقان دلبند خدا  دعوت می شود جهت همنوا شدن با دعای ندبه و نجوا کردن نام پرچم دار نصر خدا به شرح برنامه ذیل حضور به هم رسانند

ساعت

مصادف با

تاریخ

7 صبح جمعه

21 ذی القعده

07/08/1389

7 صبح جمعه

19 ذی الحجه

05/09/1389

7 صبح جمعه

18محرم الحرام

03/10/1389

7 صبح جمعه

16 صفر

01/11/1389

7 صبح جمعه

21 ربیع الاول

06/12/1389

لذا مسجد امام جعفر صادق ( علیه السلام ) واقع در انتهای خیابان مالک اشتر خیابان آیت ا... دستغیب بعد از چهار راه شهیدان نبش کوچه شهید حسین کریمی میعاد گاه عاشقانی است که پیشاپیش هر حاجتشان ظهور فرج حضرتش می باشد

ستاد برگزاری دعای ندبه

هیئت متوسلین به چهارده معصوم (علیهم السلام )

مسجد امام جعفر صادق ( علیه السلام )

دسته ها : ندبه
چهارشنبه 4 12 1389 9:10 صبح

او در جایگاه پالاینده و خالص کننده نقره خواهد نشست

 

این آیه برخی از خانمهای کلاس انجیل  خوانی را دچار سردرگمی کرد. آنها نمی‌دانستند که این عبارت در مورد ویژگی و ماهیت خداوند چه مفهومی می‌تواند داشته باشد. از این رو یکی از خانمها پیشنهاد داد فرایند تصفیه و پالایش نقره را بررسی کند و نتیجه را در جلسه بعدی انجیل خوانی به اطلاع سایرین برساند.

همان هفته با یک نقره‌کار تماس گرفت و قرار شد او را درمحل کارش ملاقات کند تا نحوه کار او را از نزدیک ببیند. او در مورد علت علاقه خود، گذشته از کنجکاوی در زمینه پالایش نقره چیزی نگفت.

وقتی طرز کار نقره کار را تماشا می‌کرد، دید که او قطعه‌ای نقره را روی آنش گرفت و گذاشت کاملاً داغ شود. او توضیح داد که برای پالایش نقره لازم است آن را در وسط شعله، جایی که داغتر از همه جاست نگهداشت تا همه ناخالصی‌های آن سوخته و از بین برود.

زن اندیشید ما نیز در چنین نقطه داغی نگه داشته می‌شویم. بعد دوباره به این آیه که می‌گفت: «او در جایگاه پالاینده و خالص کننده نقره خواهد نشست» فکر کرد.. از نقره‌کار پرسیدآیا واقعاً در تمام مدتی که نقره در حال خلوص یافتن است، او باید آنجا جلوی آتش بنشیند؟

مرد جواب داد بله، نه تنها باید آنجا بنشیند و قطعه نقره را نگهدارد بلکه باید چشمانش را نیز تمام مدت به آن بدوزد. اگر در تمام آن مدت، لحظه‌ای نقره را رها کند، خراب خواهد شد.

زن لحظه‌ای  سکوت کرد. بعد پرسید: «از کجا می‌فهمی نقره کاملاً خالص شده است؟» مرد خندید و گفت: «خوب، خیلی راحت است. هر وقت تصویر خودم را در آن ببینم.»

اگر امروز داغی آتش را احساس می‌کنی، به یاد داشته باش که خداوند چشم به تو دوخته و همچنان به تو خواهد نگریست تا تصویر خود را در تو ببیند.

این مطلب را منتقل کنید. همین حالا کسی محتاج این است تا بداند که خدا در حال نگریستن به اوست و او در حال گذراندن هر شرایطی که باشد، در نهایت فردی بهتر خواهد بود.

«زندگی چون یک سکه است. تو می‌توانی آن را هر طور که بخواهی خرج کنی، اما فقط یک بار

دسته ها : درس آموز
چهارشنبه 4 12 1389 8:58 صبح

حضرت امام صادق علیه السلام فرمود:
هیچ قبری نیست مگر اینکه هر روز سه بار می‌گوید:
من خانه‌ی خاک هستم، من خانه بلای و پوسیدن هستم، من خانه‌ی کرم هستم.

وقتی که بنده مومن وارد قبر می‌گردد، زمین به او می‌گوید:
مرحبا! خوش آمدی.
سوگند به خدا که من تو را دوست داشتم، در ان وقت که بر روی من راه می‌رفتی و اکنون که در شکم من قرار گرفتی بیشتر تو را دوست دارم و به زودی تشانه‌ی دوستی مرا در می‌یابی. در این هنگام به اندازه‌ی دید چشمش، قبر وسیع می‌شود و دری در قبر به روی او گشوده می شود و او جایگاهش را در بهشت می بیند و از آن در مردی بیرون می‌آید که هیچ چشمی زیباتر از او ندیده است.
او به آن مرد می‌گوید:
ای بنده‌ی خدا! من هرگز چیزی را زیباتر از تو ندیده ام. تو کیستی؟
آن مرد زیبا در پاسخ می گوید:
اَنَا رَأیُکَ الحَسَنُ الّذی کُنتَ عَلَیه، وَ عَمَلُکَ الصَّالحُ الّذی کُنتَ تَعمِلُهُ
یعنی: من رأی نیک تو هستم که دارای آن بودی و کارهای شایسته‌ی تو هستم که دارای آن بودی و کارهای شایسته تو هستم که در دنیا انجام داده‌ای.
سپس به او می‌گویند:
بخواب و بیارام در حالی که چشمت روشن است و شادمان هستی. از آن پس همواره نسیمی از بهشت، بر جسد او می‌وزد که لذّت و بوی خوش آن را تا روز فرا رسیدن قیامت، در می‌یابد.

امّا وقتی که جسد کافر را در میان قبر می گذارند، زمین قبر به اومی‌گوید:
نه خوش آمدی و نه بجا امدی!
سوگند به خدا که تو را در آن هنگام که بر روی من راه می‌رفتی، دشمن می‌داشتم و اکنون که در شکم من قرار گرفته‌ای، دشمنی من نسبت به تو بیشتر شده است و به زودی نشانه‌ی دشمنی مرا خواهی دید.
آنگاه قبر او را فشار می‌دهد و جسد او را خورد و خاکستر می کند و او را به همان خاکی که قبلا بود، بر می‌گرداند و دری از دوزخ به روی او گشوده می‌شود. او جایگاهش را در دوزخ می‌بیند. سپس مردی بسیار زشت از آن در وارد می گردد و او به ان مرد می گوید:
ای بنده خدا! تو کیستی؟
آن مرد در پاسخ می‌گوید:
من کردار زشت تو هستم که در دنیا انجام می‌دادی و رأی ناپاک تو می‌باشم. بعد از آن روح او گرفته می شود و در جایگاه خود در دوزخ نهاده می گردد. سپس همواره باد مسمومی از آتش بر جسد او می‌وزد و او درد و سوزش آن را تا قیامت، در می‌یابد و خداوند 99 مار را بر روح او مسلّط می‌کند که او را می‌گزند.
مارهایی که از نوع مارهای روی زمین نیست که اگر بر روی زمین چنان ماری بیاید و در زمینی بدمد، در آن زمین گیاهی نخواهد روئید.

دسته ها : حدیث
چهارشنبه 4 12 1389 8:52 صبح

کودکی که لنگه کفشش را دریا از او گرفته بود

روی ساحل نوشت
دریا دزد کفشهای من

 

مردی که ازدریاماهی گرفته بود

روی ماسه ها نوشت
دریا سخاوتمندترین سفره هستی
موج آمد و جملات را با خود شست .....

تنها برای من این پیام را گذاشت که
برداشتهای دیگران در مورد خودت را ،در وسعت خویش حل کن تا دریا باشی

دسته ها : درس آموز
چهارشنبه 4 12 1389 8:47 صبح

 خواص سوره های قرآن به اجمال:

1-  فاتحه :

مال وثروت - زنده شدن مرده- آرام بخش درد ها- کلید بهبودی-برآورده شدن حاجات- درمان بیماری ها رهایی از عزاب فرشتگان نوزده گانه- بخشش گناهان راه رسیدن به بهشت جهت عبور از پل صراط بخشایش گناهان پدر ومادر

2- سوره ی بقره
رسول اکرم، صلّی اللَّه علیه و آله و سلّم، فرمود: -برای هر چیز، قلّه‏ای است و قلّه ی قرآن، سوره ی بقره است. چنانچه در خانه‏ای خوانده شود، اگر در روز باشد تا سه روز شیطان وارد آن خانه نخواهد شد و اگر در شب باشد، تا سه شب از داخل شدن شیطان به آن، در امانند.

3- آل عمران:

 درود فرشتگان رفع آتش دوزخ پر بار شدن درخت سهولت زایمان رفع دیون آسان شدن مشکلات ازدیاد روزی

4- نساء :

پاداش الهی حکم صدقه رهایی از فشار قبر

5- مائده :

استقامت در توحیداعطای حسنات بخشش گناهان

6- انعام :

 رفع بیماری ستایش فرشتگان تا روز قیامت استجابت حا جات نرفتن به دوزخ- محافظت فرشتگان از او رفع ما لیخولیا دفع بلایا

7- اعراف :

رفع بازخواست روز قیامت همنشینی با حضرت آدم مقابله با درندگان و دشمنان

8- انفال :

محافظت از نفاق افتخار شیعه شرمندگی دشمنان شفاعت پیامبر در روز قیامت محافظت در برابر تعدی پیروزی در جنگ ها - درود فرشتگان بخشندگی گناهان ارتقای مقام

9- توبه :

جلوگیری از نفاق محافظت از دستبرد دزدان محافظت از آتش اعطای حسنات رفع جهل تقرب به خدا رفع پیری آشکار شدن عیوب - اعطراف دزد

11- هود علیه السلام :

اعطای حسنات رستگاری روز قیامت بر انگیخته شدن در گروه پیامبران بخشوده شدن گتاهان استعانات از خداوند پیروزی بر دشمنان بیمناک شدن دشمنان از او مقام شهید یافتن در روز قیامت

12- یوسف علیه السلام  :

چهره زیبا یافتن رفع هراس صالح شدن   آسان شدن سختی مرگ

مقاوم شدن در برابر چشم زخم یافتن قدرت و مکنت برآورده شدن حاجات

13- رعد:

رهایی ازصاعقه ورود به بهشت شفیع شدن برای خانواده کمک به انقلاب علیه ظالمان اعطای حسنات استقامت در روز قیامت

14- ابراهیم علیه السلام :

 رفع فقر وجنون ومصیبت جلوگیری از گریه و وحشت کودک گرفته شدن ازشیر مادر اعطای حسنات رفع ناراحتی کودکا ن

15- حجر:

 اعطای حسنات- رفع فقر و جنون ومصیبت ازدیاد شیر زنان ازدیاد رزق حسن خرید و فروش

16- نحل:

عدم پرداخت تاوان رفع هفتاد نوع بلا-استقرار در بهشت ثمره دادن درختان منغرض نمودن دشمنان عدم بازخواست در روز قیامت

17- اسراء (بنی اسرائیل):

شاهد ظهور حضرت قاِِِئم شدن خطا نرفتن تیر به سخن امدن کودک قابل فهم شدن سختیها

18- کهف:

بیدار شدن به موقع از خواب شهید از دنیا رفتن بخشوده شدن گناهان نورانی شدن رفع تنگ دستی امان یافتن از آزار-دور شدن آفات در امان ماندن از فتنه دجا ل-قرار گرفتن در بهشت کفاره شدن بر گناهان

19- مریم:

به دست آوردن ثروت و فرزند اصحاب عیسی شدن در قیامت شوکت سلیمان یافتن درقیامت اعطا حسنات-خواب های خوش دیدن جلوگیری از دستبرد دزدان-رفع ترس-خیر و برکت درخانه دور شدن حوادث ناگوار از خانه

20- طه:

پاداش در آن دنیا ثواب مهاجرین وانصار را یافتن شنیدن پاسخ مثبت در خواستگاری-ایجاد صلح حفاظت در مقابل زورمداران اجابت خاسته ها-خواستگار یافتن دختر آسان شدن ازدواج

21- انبیا:

دیدن عجایب در خواب رفع بی خوابی

22- حج:

تشرف به مکه اهدای حسنات سقوط حاکم ستمگر

23- مومنون:

عاقبت به خیر شدن به بهشت رفتن تنفر از شراب

24- نور:

بیمه شدن جان و دارایی و زنان آمریزیده شدن-اعطای حسنات-

25- فرقان:

 رهایی ازعذاب دوزخ محاسبه نشدن رفتن به بهشت مردن حیوان مورد نظر عدم اتمام معاملات

26- شعرا:

اولیای خداوند شدن دچار مشکل نشدن رفتن به بهشت اعطای حسنات خواننده ی کتب الهی شدن شفا از بیماریها دستیابی به گنج در امان ماندن از درد آتش و سیل سخت آمدن طلاق بر زن

27- نمل:

اعطای حسنات در امان ماندن خانه از مار و حیوانات موذی

28- قصص:

اعطای حسنات-شهادت به راستگویی- رفع درد ها وبیماری ها رفع شکم درد ودرد طهال وکبد

29- عنکبوت :

رفع گناهان اعطای حسنات-رفع بیماری ها ودردها شادابی قلب خوش خوابیدن

30- روم:

اعطای حسنات یافتن گمشده بیمار کردن دشمن

31- لقمان :

حفاظت از شیطان همنشینی با لقمان در قیامت اعطای حسنات رفع بیماری ها ودردها قطع خونریزی بدن رفع بیماری درد ورنج

32- سجده:

داده شدن نامه عمل به دست راست عدم بازخواست در روز قیامت همنشینی با پیامبر و خاندانش در روز قیامت ثواب راز ونیاز شب قدر رفع بیماری تب درمان سر درد ودرد مفاصل درمان تب سه روزه

33- احزاب:

قرار گرفتن کنار پیامبر وهمسرانش در روز قیامت درامان بودن قبر افزایش خواستگاران

34- سباء:

حفاظت شب تا صبح توسط خداوند کسب خیرات در دنیا وآخرت داشتن همنشین سالم در روز قیامت دور شدن حیوانات و حشرات بری شدن از ترس

35- فاطر:

ورود به بهشت منکوب کردن مخالفین رفع بیماری سردرد جلوگیری از تخریب هنگام زلزله

36- یاسین:

افزایش رزق وروزی حفاظت شدن در برابر خطرات وشیطان وافت ها - ورود به بهشت غسل به دستان فرشتگان مصونیت از فشار قبر-نورانیت- همراهی فرشتگان در پل صراط مقام بالا نزد خداوند ایستادن درکنار پیامبران شفاعت شدن بازخواست نشد ن- همنشینی با پیامبر(ص)-اعطای حسنات مصون بودن در برابر فقر وبدهی و ویرانی و بلا وجنون وجزام و وسواس و...-تخفیف وحشت قبر آمرزش وخشنودی خداوند ثواب دوازده بار تلاوت قرآن تقویت حافظه-پیروزی در مناظرات مصونیت در برابر چشم زخم وحسادت وجن وانس وجنون وحشرات ازدیاد شیر در زنان

37- صافات :

تسهیل مرگ مصون بودن در برابر آفات و بلایا ازدیاد رزق حفاظت از گزند شیطان مبعوث شدن با شهیدان اعطای حسنات دیدن جنیان و عدم آسیب آنان آرامش از اضطراب

38- ص:

اعطای خیرات در دنیا و آخرت ورود به بهشت جلوگیری از گناهان صغیره و کبیره آشکار کردن معایب حاکم یا قاضی-

39- زمر:

شرف و بزرگی در دنیا و آخرت مورد احترام واقع شدن حرمت آتش دوزخ بر او- ورودبه بهشت کسب سلام پیامبران و صدیقان آمرزیده شدن مورد ثنا و تشکر واقع شدن

40- مومن (غافر):

 بخشایش گناهان کسب تقوا خیردر اخرت خرم شدن باغ- خیر وبرکت مغازه شفای مالیخولیا درمان دمل رفع بیماری وحشت زدگی التیام دل درد درمان بی هوشی وغش درمان دردطحال-

41- فصلت (حم سجده):

نورا نیت در روز قیامت قیامت سعا دت در زندگی دنیوی اعطای حسنات درمان درد قلب- درمان چشم درد

42- شوری (حمعسق):

 نورانیت در روز قیامت ورود به بهشت رفع چشم درد درود فرشتگا ن بر او در امان بودن از گزند مردم رفع خطرات سفر

43- زحزف:

 مصون بودن از گزند حیوانات زمین وفشار قبر ورود به بهشت عدم احتیاج به دارو رفع مرض صرع

44- دخان:

سهولت محاسبه در روز قیامت پاداش ازاد کردن صد هزار فرد گرفتار- بخشیدن گناهان رهایی از نیرنگ شیطان خوابهای نیکو دید ن رفع بیماری سر درد ازدیاد ثروت رونق تجارت رهایی ازگزند حاکم محبوبیت نزد مردم رفع بیماری یبوست

45- جاثیه:

ندیدن آتش جهنم ونشنید ن صدا وصیحه ی ان- همراهی حضرت محمد ازبین رفتن ترس و وحشت در روز قیامت پوشیده شدن زشتیها در امان ماندن از قدرت زورمندان محترم شدن نزد مردم در امان ماندن از فتنه گران نگهدار کودک خواهد بود

46- احقاف :

 در دنیا دچار وحشت نشدن -در امان ماندن روز قیامت به تعداد انسانهای زمین ده حسنه نوشته وده گناه بخشوده وده مرتبه بر مقام او افزوده میشود جسمی قوی یافتن سالم ماندن در برابر بیماری های کودکانه ارامش یافتن از زمان کودکی محبوب شدن نزد مردم شنیده ها را درک کردن تسکین و درمان بیماری ها

47- محّمد صلّی الله علیه وآله وسلم :

 هرگز مشرک نگردد شک به دین راه نیابد فقیر نشدن نترسیدن از حاکم مصون ماندن از شک در دین تا هنگام مرگ هزار فرشته در قبرش نماز می خوانند همراهی فرشتگان در پناه خداوند و پیامبر قرار گرفتن پس از برانگیخته شدن صورت پیامبر را دیدن سیراب شدن از نهرهای بهشتی مصون ماندن از امور ناپسند و بیماری ها دوری جنیان از وی

48- فتح:

 بیمه شدن مال و ثروت و همسران و املاک- ورود به بهشت مصون ماندن ازدزدان پذیرفته شدن سخن وی نزد مردم تویت حافظه کسب خیرو برکت رفع بیماری هراس در امان ماندن از غرق شدن

49- حجرات:

در شمار زایران پیامبر اکرم قرار گرفتن اعطای حسنات در امان بودن از وحشت جنگ باز شدن درهای خیر و برکت پیروزی در جنگها خروج شیطان از بدن - مصون ماندن از ترس فزونی یافتن شیر مادر

50- ق:

ازدیاد روزی مثبت شدن نامه ی اعمال سهولت مرگ درمان صرع ازدیاد شیر مادر

51- ذاریات :

سا مان یافتن زندگی ازدیاد روزی روشن شدن قبر اعطای حسنات رفع درد درون سهولت زایمان آسان شدن مرگ

52- طور :

 اعطای خیر و برکت دور شدن از عذاب الهی رسیدن به بهشت ازادی اسیر و زندانی خوشایندی سفر بهبودی عقرب گزیدگی

53- نجم:

زنگی با اوصاف نیک بخشایش گناهان اعطای حسنات شجاعت در برابر زورمندان جلب احترام حاکم شجاعت در برابر شیاطین

54- قمر (اقتربت):

رسیدن به بهشت روسفیدی در قیامت مورد احترام بودن در سفره ها محبوبیت میان مردم سهل شدن امور مشکل

55- الرحمن :

شفاعت کردن در روز قیامت شهید محسوب شدن آسان شدن مشکلات- شفای چشم درد امنیت یافتن - سهل شدن امور مشکل رفع بیماری آفات از خانه

56- واقعه :

 عزت در میان مردم رفع بیماری بدبختی و فقر همنشینی با حضرت علی علیه السلام - نورانیت وجه در هنگام ملاقات خداوند خیر و برکت خانه پیروزی و ثروت و موفقیت- بخشش گناهان سهولت احتضار

نقل است که عثمان بن عفان بعیادت عبدالله بن مسعود رفت در مرضی که با آن فوت شد باو گفت که از چه شکوه داری گفت از گناهان خود گفت چه چیز میل داری گفت رحمت پروردگار خود گفت جهت تو طیب مرا بیمار کرده گفت:امر نکنم که بتو عطیه بدهند گفت در وقتیکه احتیاج داشتم بمن ندادی الحال که مستغیم میدهی گفت آنچه میدهم جهت دختران تو بوده باشد گفت ایشانرا بدان حاجتی نیست جهت اینکه من ایشانرا امر کردم بخواندن سوره واقعه و من شنیدم از حضرت رسول صلی الله علیه و آله که میفرمود هر که بخواند ای سوره را در هر شب نمیمیرد باو پریشانی هرگز و از حضرت امام جعفر صادق علیه السلام نقل است که هر که بخواند ین سوره را هر شب پیش از آنکه بخوابد ملاقات کند خدای عزوجل را در حالتی که روی آن شخص چون ماه باشد در وقت تمامی آن و از حضرت امام جعفر صادق علیه السلام منقولست که هر که مشتاق باشد به بهشت و به وصف بهشت این سوره را بخواند .

57- حدید :

عدم عذاب در دنیا رفع بلایا درکظهور حضرت قا ئم علیه السلام نعمت بهشت آزادی زندانی مصونیت در جنگ التیام درد

58- مجادله:

تسکین درد حفظ د فینه آرامش بیمار مصونیت از حوادث ناگوار- رفع آفات از حبوبات

59- حشر:

 درود فرستادن کا ینات به او- در حکم شهید قرار گرفتن مصون شدن از بلایا- اجابت خواسته ها- آسان شدن مشکلات تقویت حا فظه

60- ممتحنه:

دفع فقر نورانیت دیدگان رفع جنون درود فرشتگان در حکم شهید قرار گرفتن شفاعت شدن درمان بیماری طحال آسودگی در زندگی

61- صف :

قرار گرفتن در صف فرشتگان و پیامبران همنشینی حضرت عیسی علیه السلام - امنیت در سفرها

62- جمعه :

پا داش بهشت - اعطای حسنات رفع هراس بخشودگی گناهان رهایی از وسوسه های شیطان

از حضرت صادق علیه السلام منقولست که واجبست بر هر مومن هر گاه شیعه ما باشد که بخواند در نماز شب سوره جمعه و در نماز ظهر آن جمعه و منافقین را و هرگاه این را به عمل آورد چنان است که گویا عمل رسول خدا صلی الله را بجا آورده است و ثواب و جزای او بر خداوند بهشت است .

63- منافقون :

 رفتن به بهشت رفع بیماری نفاق و شک درمان دمل رفع دردهای درونی شفای بیمار درمان چشم درد

64- تغابن:

شفاعت شدن به بهشت رفتن همجواری پیامبر درک ظهور حضرت قا ِِیم علیه السلام رفع مرگ ناگهانی رفع شر حاکم

65- طلاق:

رفع آ تش دوزخ رسیدن به تو به ی نصوح ایجاد فتنه در محل دشمن

66- تحریم :

 نصیب شدن توبه نصوح شفای گزیده شده درمان صرع دفع لرزش- درمان بی خوابی رفع بی پولی و قرض

67- ملک (تبارک ) :

 مصون بودن در روز قیامت رفع عذاب قبر پاداشی همچون پاداش شب قدر مونس قبر شفاعت شدن رفع گرفتاری روح مردگان

از حضرت امام جعفر صادق علیه السلام منقولست که هر که بخواند سوره الملک را در مکتوبه پیش از آن که بخواهد پیوسته اندر امان خدایتعالی خواهد بود تا داخل صبح شود و در امان خدای خواهد بود روز قیامت تا داخل بهشت شود قطب راوندی از بن عباس نقل کرده است که مردی خیمه زد بروی قبری و ندانست که آن قبر است پس خواند این سوره را پس شنید صحیحه زننده را گفت این سوره منجیر است پس این مطلب را بحضرت رسول اکرم عرض کرد آنحضرت فرمود آن سوره نجات  دهنده است از عذاب قبر

68- قلم :

رفع فقر دفع عذاب قبر رسیدن به ثواب اصحا ب کهف رفع دندان درد آسانی محاسبه درروز قیامت حفظ جنین هوش و حافظه ی کودک

70- معارج:

 رفع بازخواست در روز قیامت هم منزلی با حضرت محمدصل الله علیه و اله وسلم گشایش در کار زندا نی رفع احتلام در خواب

71- نوح علیه السلام :

 قرار گرفتن در منزل پاکان ازدواج با حو ریه های بهشتی اجابت دعا مقدر شدن بهشت

72- جن :

عدم ابتلا به چشم زخم و سحر و افسون ونیرنگ جنییان - رسیدن به اجر بزرگ فرار جنییان مصون شدن از گزند حاکم رفع گرفتاریهای انسان سهولت مشکلات

73- مزمل :

 زندگی پاک و نیکو در د نیا مرگ راحت و خوب - رسین به اجرآزاد کردن فرد گرفتار- در خواب دیدن پیامبر علیه السلام رفع بیماری سختی های دنیا وآخرت- اعطای حسنات

74- مدثر :

 مقامی نزدیک به مقام پیامبر علیه السلام مصونیت از سختی وستم دنیا اعطای حسنات سعه قلب افتخار حفظ قرآن

75- قیامت :

همراه پیامبر علیه السلام از قبر برانگیخته خواهد شد همراهی پیامبر علیه السلام تا عبور از پل صراط شهادت دادن پیامبر علیه السلام و جبرئیل به ایمان او- نورانیت چهره در روز قیامت فزونی رزق حفظ در برابر حوادث محبوبیت نزد مردم فروتن ساختن قلب پاک دامن کردن انسان از هیچ زور مداری نمی هراسد

76- انسا ن (دهر):

همنشینی با پیا مبر به ازدواج حورالعین در آمدن پاداش بهشت و حریر گرفتن قوی شدن نفس ضعیف تسکین درد قلب تندرستی هر چه بخواهد پاداش گیرد سود بردن بدن نیرومند گشتن جان قوت بخشیدن به اعصاب تسکین نگرانی و اضطراب

77- مرسلات :

میان او و حضرت محمد آشنایی برقرار گردد در زمره کسانی ست که به خداوند شرک نمی ورزند قدرتمند گشتن بر د شمن در محاکمه پیروزی بر دشمن تسکین دل درد

78- نبا ء :

 مشرف شدن به خانه ی خدا محا سبه در روز قیامت به اندا زه ی نوشتن سوره خواهد بود رفتن به بهشت دفع شپش قدرت و هیبت یافتن به خواب نرفتن حفظ در برابر حوادث

79- نازعات :

 سیراب از دنیا رفتن سیراب برانگیخته شدن سیراب وارد بهشت شدن در امان ماندن ا ز عذاب خدا وند نوشیدن شراب گوارای بهشتی در امان ماندن از گزند دشمنان

80- عبس (اعمی):

 قرار گرفتن زیر سا یه ی کرامت الهی دربهشت حفظ از رسوایی درقیامت درمان چشم درد و آب ریزش آن

82- انفطار :

 ازبین رفتن حجاب میان او وخدا وند در روز قیامت مستور ماندن دشتی ها درقیامت مانع رسوایی در قیامت آزاد شدن اسیر اصلاح شدن امر انسان در قیامت بخشوده شدن گناهان فزونی نور دیدگان درمان چشم درد و تاری

83- مطففین :

 در امان ماندن از آتش جهنم نو شیدن از شراب گواری بهشتی مصون ماندن انبار از آفت ها در امان ماندن شی از گزند حشرات

84- انشقاق:

از بین رفتن حجاب میان او و خداوند - درامان ماندن از گرفتن نامه ی عمل از پشت سر آسان شدن زایمان- درامان ماندن خانه وحیواناتاز گزندحشرات

85- بروج :

 در محشر همراه پیامبر و صالحان بودن اعطای حسنات نجات یافتن از گرفتاری پاداش بزرگ در امان ماندن از ترس - گرفتن از شیر آسان شدن بر کودک در پناه خداوند بودن

86- طارق :

 مقام والا نزد خدا داشتن در بهشت همنشین مومنین بودن اعطای حسنات محافظت اشیاء- چرکی نشدن زخم شفایافتن

87- اعلی:

 وارد شدن به بهشت از در دلخواه - فضیلت خواندن مصحف مو سی و ابراهیم علیه السلام را یافتن دادن پاداش به او تسکین درد گوش رفع بواسیر تسکین درد شفای شکستگی

88- غاشیه :

مشمول رحمت خدا واقع شدن- موصون ماندن از عذاب جهنم محاسبه اسان آرام شدن گریه نوزاد آرام شدن حیوان سرکش رفع بیماری دندان درد صحت و سلامت در غذا

89- فجر:

در قیامت همراه امام حسین بودن بخشوده شدن گناهان اعطای حسنات فرزند پسر قرار دادن نور در قیامت در امان ماندن از گزند هر چیز

90- بلد:

مشهور شدن به نیکوکاری در دنیا یافتن مقام بالا نزد خدا همنشینی پیامبران و شهیدان در قیامت در امان ماندن از خشم خدا در امان ماندن کودک از بیماری در امان ماندن از گردنه کوود-در امان بودن گریه کودک دفع درد بینی در کودک

91- شمس:

شهادت دادن همه چیز به نفع او در قیامت به بهشت رفتن به منزله صدقه دادن موفق گشتن عزیز شدن نزد مردم افزایش رزق آرام گرفتن لرز بدن

92- لیل:

 :شهادت دادن همه چیز به نفع او در قیامت- به بهشت رفتن اعطای نعمت از جانب خدا حل مشکلات خوش خوابیدن فضیلت تلاوت ربع قرآن پذیرفته شدن نماز نزد خدا اجابت حاجات خواب خوب دیدن بهبود یافتن صرع و بیهو شی

93- ضحی :

شهادت دادن همه چیز به نفع او در قیامت- به بهشت رفتن شفاعت حضرت محمد اعطای حسنات بازگشت گمشده حفاظت شیئ مخفی

94- انشراح :

شهادت دادن همه چیز به نفع او در قیامت- به بهشت رفتن اعطای یقین و سلامتی درمان سینه درد درمان بند آمدن ادرار رفع بیماری قلب درد شفای زکام و سرماخوردگی

95- تین :

 رسیدن به بهشت رسیدن به پاداش بسیار رفع ضرر غذا

96- علق :

 شهید از دنیا رفتن همانند کسی است که در رکاب پیامبر جنگیده پاداش تلاوت یک جزئ از قرآن در امان ماندن از غرق شدن در امان ماندن انبار از آفت دزد دفع بلاهای سفر

97- قدر :

گوئی در راه خدا جهاد کردن بخشوده شدن گناهان پداشی همچو یک ماه روزه گرفتن در رمضان در امان ماندن انبار از آفت و دزد همنشینی با بهترین مخلوقات در قیامت درمان لرزه های اعضای بدن در پناه خداوند بودن- حفظ اموال افزایش برکت انبار غقله

98- بینه :

بیزاری از مشرکان پیوستن به دین محمد در زمره مومنان برانگیخته شدن اسان شدن محاسبه در روز قیامت قیامت درمان لقوه رسوا شدن دزد درمان یرقان درمان آب مروارید و پیسی-رفع هر نوع آماس سود بخشیدن به زن باردار

99- زلزال:

رفع زلزله نمردن با بلایای دنیایی خارج شدن اسان روح از بدن رسیدن به منزلگه بهشتی همراهی فرشتگان رسیدن به پاداش تلاوت ربع قرآن رسوا کردن دزد رهایی از ترس دفع لرزش بدن

100- عادیات :

مبعوث و همنشین شدن همراه حضرت علی-رسیدن به پاداش تلاوت کل قرآن ادای سریع قرض رفع بیماری ترس و تشنگی

101- قارعه:

در امان ماندن از دجال و آتش جهنم سنگین گشتن ترازوی احسان گشوده شدن در رحمت فزونی رزق-اآسان گشتن کار برای انسان محروم نیکو گشتن تجارت

102- تکاثر:

رفع عذاب قبر مقرر داشتن صواب صد شهید ایستادن چهل ردیف فرشته در نماز با وی رفع بازخواست بخشوده شدن گناهان در پناه خدا بودن

103- عصر:

برانگیخته شدن با چهره خندان و درخشان در قیامت-اعطای حسنات عاقبت به خیر شدن از جمله پیروان حق و حقیقت شدن حافظ اشیائ مدفون

104- همزه:

دفع فقر فزونی رزق-دفع مرگ بد اعطای پاداش-درمان درد چشم

105- فیل:

شهادت دشت ها بیابان ها و کوهها به نماز گزار بودن او در قیامت بازخواست نشدن در قیامت درامان ماندن از عذاب و مسخ نشدن در دنیا- توان اینکه هدفش را خورد سازد به لرزه افتادن لشکر دشمن قلب را قوت می دهد

106- قریش:

سوار بر مرکب بهشتی برانگیخته شدن اغطای پاداشی چون طواف خانه خدا و اعطکاف در مسجدالحرام

107- ماعون :

همانند کسی شدن که نماز و روزه اش مورد قبول خدا قرار گرفته-محاسبه نشدن در قیامت بخشوده شدن گناهان محافظت

108- کوثر:

از حوض کوثر سیراب شدن هم صحبتی با رسول خدا اعطای پاداش دیدن پیامبر در خواب

109- کافرون:

رسیدن به ثواب تلاوت ربع قرآن از شرک مبّرا شدن بخشیده شدن گناهان او پدر و مادر و فرزندانش سعادتمند شدن شهید مردن و شهید بر انگیخته شدن دور ماندن از گزند شیطان در امان ماندن از وحشت قیامت حفظ در هنگام در خواب بر اورده شدن حاجات

110- نصر:

پیروز شدن بر تمام دشمنان بر انگیخته شدن با کتاب ناطق پناه از گرمای دوزخ و آتش جهنم -به بهشت رفتن گشوده شدن درهای خیر و برکت در دنیا-استجابت حاجات ثواب کسی که در رکاب پیامبر ودر فتح مکّه بوده پذیرفته شدن نماز در درگاه الهی

111- لهب(مسد):

تنفر از ابو لهب تسکین درد شکم در پناه خدا بودن

112- اخلاص (توحید):

بخشوده شدن گناهان پنجاه سال اعطای خیر در دنیا و آخرت - بخشیده شدن گناهان او پدر و مادر و فرزندانش پس از مرگ فرشتگان و جبرئیل بر بدن او نماز می خوانند-در امان بودن از بدیهای مردم-رفع بیماری شر و زور پذیرفته شدن توبه حفاظت از او گناه نکردن همچون تلاوت یک سوم قرآن و تورات وانجیل و زبور بودن در امان بودن مال و ثروت دور شدن فقر از خانه تلاوت آن مانند تلاوت تمام قرآن است نجات از عذاب دوزخ خدا دوستار او خواهد بود حافظ در برابر هر آفت و بلا بودن تسکین درد شکم اعطای پاداش پیروزی بر دشمنان

113- فلق:

در امان بودن از درد و بیماری در امن بودن از بیماری کودکان و بیماری تشنگی و بیماری معده محفوظ و سالم ماندن تا زمان مرگ پاداش همچون کسی که حج واجب و عمره نموده و روزه گرفته مقرر داشتن دفع چشم زخم و بدی ها و بلایا- رسیدن به پاداش بزرگ همانند کسی که در مکه روزه گرفته بودن

114- ناس:

در امان بودن از درد بیماری - امن بودن از بیماری کودکان و بیماری تشنگی و معده در امان و حفظ خدا بودن در امان بودن از گزند جنیان و وسوسه پذیرفته شدن نماز .

 

 

دسته ها :
چهارشنبه 4 12 1389 8:43 صبح

ماجرای دفن یک جسد مجهول الهویه در کربلا
رسم ما شیعیان این است که جنازه را بالای ماشین گذاشته و تا قبرستان شهرمان حمل می کردیم.من نیز چنین کردم اما وقتی به کربلا رسیدم ، تصمیم گرفتم که زحمت ادامه راه را به خودم نداده و او را در همان کربلا دفن کنم.    
 به گزارش گروه جهاد و مقاومت مشرق، «ابوریاض» از افسران ارتش عراق در زمان جنگ 8 ساله و رجال سیاسی فعلی این کشور نقل می کند: « در جبهه های جنگ مشغول نبرد بودم که دژبانی مرا خواست. فرمانده مان با دیدن من ، خبر کشته شدن پسرم را در جنگ به من داد.خیلی ناراحت شدم . من برای او آرزوهای زیادی داشتم و می خواستم دامادش کنم.
به هر حال ، به سردخانه رفتم و کارت و پلاک فرزندم را تحویل گرفتم و رفتم تا جنازه اش را ببینم. وقتی کفن را کنار زدم ، شدیدا یکه خوردم. با تعجب توام با خوشحالی گفتم:« اشتباه شده ، اشتباه شده. این فرزند من نیست.» افسر ارشدی که مامور تحویل جسد بود ، با بی طاقتی و عصبانیت گفت: « این چه حرفیه می زنی؟ کارت و پلاک قبلا حک شده و صحت اون ها بررسی و تایید شده.» واقعا برایم عجیب بود که او حاضر نمی شد حرف مرا بپذیرد یا به بررسی دوباره ماجرا دست بزند. من روی حرف خودم اصرار می کردم اما ناگهان خوف و اضطرابی در دلم افتاد که با مقاومتم مشکلی دیگر برایم ایجاد شود. در زمان صدام با کوچک ترین سوء ظن و ابهامی ممکن بود جان شخص و خانواده اش بر باد برود. زود سکوت اختیار کردم و ارتش مرا مجبور کرد که جسد را برای دفن به سمت بغداد حرکت بدهم.
رسم ما شیعیان این است که جنازه را بالای ماشین گذاشته و تا قبرستان شهرمان حمل می کردیم.من نیز چنین کردم اما وقتی به کربلا رسیدم ، تصمیم گرفتم که زحمت ادامه راه را به خودم نداده و او را در همان کربلا دفن کنم.
چهره آن جوان که نمی دانستم کدام خانواده انتظارش را می کشد ، دلم را آتش زده بود.او بدنی پر از زخم داشت اما با شکوه آرمیده بود. او را در کربلا دفن کردم و بر پیکرش فاتحه ای خواندم و به دنبال سرنوشت خود رفتم.
سال ها از آن قضیه گذشت و خبری از فرزندم نیافتم تا این که جنگ تمام شد و خبر زنده بودن او به دستم رسید. فرزندم سرانجام در میان اسرای آزاد شده به عراق بازگشت. از دیدنش خوشحال شدم و شاید اولین چیزی که به او گفتم این بود که « چرا کارت هویت و پلاکت را به دیگری سپردی؟»
وقتی او ماجرای کارت هویت و پلاکش را برایم تعریف کرد ، مو بر بدنم راست شد. پسرم گفت: « من توسط جوانی بسیجی اسیر شدم. او با اصرار از من خواست که کارت هویت و پلاکم را به او بدهم. حتی حاضر شد در قبالش به من پول بدهد. وقتی آن ها را به او دادم ، اصرار می کرد که حتما باید قلبا راضی باشم. من هم به او گفتم در صورتی راضی خواهم شد که علت این کارش را بدانم.او حرف هایی به من زد که اصلا در ذهنم نمی گنجید. او با اطمینان گفت : «من دو یا سه ساعت دیگر شهید می شوم و قرار است مرا در جوار مولایم حضرت ابا عبدالله الحسین (صلوات الله علیه) دفن کنند. می خواهم تا روز قیامت در حریم مولایم بیارامم. » . دیگر نمی دانم جه شد و او چه کرد اما ماجرا حکایت همان بود که گفتم.

دسته ها : محرم
دوشنبه 13 10 1389 12:6 صبح

شعر رو تا آخربه یاد مادرمهربونتون بخونید !

شعر مادر از ایرج میرزا

داد معشوقه‌ به‌ عاشق‌ پیغام‌
که‌ کند مادر تو با من‌ جنگ‌

هرکجا بیندم‌ از دور کند
چهره‌ پرچین‌ و جبین‌ پر آژنگ‌

با نگاه‌ غضب‌ آلود زند
بر دل‌ نازک‌ من‌ تیری‌ خدنگ‌

مادر سنگدلت‌ تا زنده‌ است‌
شهد در کام‌ من‌ و تست‌ شرنگ‌

نشوم‌ یکدل‌ و یکرنگ‌ ترا
تا نسازی‌ دل‌ او از خون‌ رنگ‌

گر تو خواهی‌ به‌ وصالم‌ برسی‌
باید این‌ ساعت‌ بی‌ خوف‌ و درنگ‌

روی‌ و سینه‌ تنگش‌ بدری‌
دل‌ برون‌ آری‌ از آن‌ سینه‌ تنگ‌

گرم‌ و خونین‌ به‌ منش‌ باز آری‌
تا برد زاینه‌ قلبم‌ زنگ‌

عاشق‌ بی‌ خرد ناهنجار
نه‌ بل‌ آن‌ فاسق‌ بی‌ عصمت‌ و ننگ‌

حرمت‌ مادری‌ از یاد ببرد
خیره‌ از باده‌ و دیوانه‌ زبنگ‌

رفت‌ و مادر را افکند به‌ خاک‌
سینه‌ بدرید و دل‌ آورد به‌ چنگ‌

قصد سرمنزل‌ معشوق‌ نمود
دل‌ مادر به‌ کفش‌ چون‌ نارنگ‌

از قضا خورد دم‌ در به‌ زمین‌
و اندکی‌ سوده‌ شد او را آرنگ‌

وان‌ دل‌ گرم‌ که‌ جان‌ داشت‌ هنوز
اوفتاد از کف‌ آن‌ بی‌ فرهنگ‌

از زمین‌ باز چو برخاست‌ نمود
پی‌ برداشتن‌ آن‌ آهنگ‌

دید کز آن‌ دل‌ آغشته‌ به‌ خون‌
آید آهسته‌ برون‌ این‌ آهنگ‌:

آه‌ دست‌ پسرم‌ یافت‌ خراش‌
آه‌ پای‌ پسرم‌ خورد به‌ سنگ

دسته ها : شعر
دوشنبه 13 10 1389 12:1 صبح

روزی مردی خواب عجیبی دید. دید که رفته پیش فرشته ها و به کارهای انها نگاه می کند. هنگام ورود دسته ی بزرگی از فرشتگان را دید که سخت مشغول کارند وتند تند نامه هایی را که توسط پیکها از زمین می رسند باز می کنند و انها را داخل جعبه هایی می گذارند. مرد از فرشته ای پرسید: شما دارید چکار می کنید؟ فرشته در حالی که داشت نامه ای را باز می کرد گفت : اینجا بخش دریافت است و ما دعاها و تقاضاهای مردم را از خداوند تحویل می گیریم .  مرد کمی جلوتر رفت . باز دسته ی بزرگی از فرشتگان را دید که کاغذ هایی را داخل پاکت می کنند و انها را توسط پیکهایی به زمین می فرستند . مرد پرسید :شماها چکار می کنید؟!

یکی از فرشتگان با عجله گفت : اینجا بخش ارسال است ما الطاف و رحمت های خداوند را برای بندگان به زمین می فرستیم .
مرد کمی جلوتر رفت ویک فرشته را دید که بیکار نشسته .
مرد با تعجب از فرشته پرسید : شما اینجا چه می کنید وچرا بیکارید؟
فرشته جواب داد : اینجا بخش تصدیق جواب است . مردمی که دعاهایشان مستجاب شده باید جواب بفرستند ولی عده ی بسیار کمی جواب می دهند .
مرد از فرشته پرسید :مردم چگونه می توانند جواب بفرستند؟ فرشته پاسخ داد : بسیار ساده فقط کافیست بگویند: خدایا شکر
دسته ها : درس آموز
دوشنبه 13 10 1389 11:59 صبح


رسم ما شیعیان این است که جنازه را بالای ماشین گذاشته و تا قبرستان شهرمان حمل می کردیم.من نیز چنین کردم اما وقتی به کربلا رسیدم ، تصمیم گرفتم که زحمت ادامه راه را به خودم نداده و او را در همان کربلا دفن کنم.    
 به گزارش گروه جهاد و مقاومت مشرق، «ابوریاض» از افسران ارتش عراق در زمان جنگ 8 ساله و رجال سیاسی فعلی این کشور نقل می کند: « در جبهه های جنگ مشغول نبرد بودم که دژبانی مرا خواست. فرمانده مان با دیدن من ، خبر کشته شدن پسرم را در جنگ به من داد.خیلی ناراحت شدم . من برای او آرزوهای زیادی داشتم و می خواستم دامادش کنم.
به هر حال ، به سردخانه رفتم و کارت و پلاک فرزندم را تحویل گرفتم و رفتم تا جنازه اش را ببینم. وقتی کفن را کنار زدم ، شدیدا یکه خوردم. با تعجب توام با خوشحالی گفتم:« اشتباه شده ، اشتباه شده. این فرزند من نیست.» افسر ارشدی که مامور تحویل جسد بود ، با بی طاقتی و عصبانیت گفت: « این چه حرفیه می زنی؟ کارت و پلاک قبلا حک شده و صحت اون ها بررسی و تایید شده.» واقعا برایم عجیب بود که او حاضر نمی شد حرف مرا بپذیرد یا به بررسی دوباره ماجرا دست بزند. من روی حرف خودم اصرار می کردم اما ناگهان خوف و اضطرابی در دلم افتاد که با مقاومتم مشکلی دیگر برایم ایجاد شود. در زمان صدام با کوچک ترین سوء ظن و ابهامی ممکن بود جان شخص و خانواده اش بر باد برود. زود سکوت اختیار کردم و ارتش مرا مجبور کرد که جسد را برای دفن به سمت بغداد حرکت بدهم.
رسم ما شیعیان این است که جنازه را بالای ماشین گذاشته و تا قبرستان شهرمان حمل می کردیم.من نیز چنین کردم اما وقتی به کربلا رسیدم ، تصمیم گرفتم که زحمت ادامه راه را به خودم نداده و او را در همان کربلا دفن کنم.
چهره آن جوان که نمی دانستم کدام خانواده انتظارش را می کشد ، دلم را آتش زده بود.او بدنی پر از زخم داشت اما با شکوه آرمیده بود. او را در کربلا دفن کردم و بر پیکرش فاتحه ای خواندم و به دنبال سرنوشت خود رفتم.
سال ها از آن قضیه گذشت و خبری از فرزندم نیافتم تا این که جنگ تمام شد و خبر زنده بودن او به دستم رسید. فرزندم سرانجام در میان اسرای آزاد شده به عراق بازگشت. از دیدنش خوشحال شدم و شاید اولین چیزی که به او گفتم این بود که « چرا کارت هویت و پلاکت را به دیگری سپردی؟»
وقتی او ماجرای کارت هویت و پلاکش را برایم تعریف کرد ، مو بر بدنم راست شد. پسرم گفت: « من توسط جوانی بسیجی اسیر شدم. او با اصرار از من خواست که کارت هویت و پلاکم را به او بدهم. حتی حاضر شد در قبالش به من پول بدهد. وقتی آن ها را به او دادم ، اصرار می کرد که حتما باید قلبا راضی باشم. من هم به او گفتم در صورتی راضی خواهم شد که علت این کارش را بدانم.او حرف هایی به من زد که اصلا در ذهنم نمی گنجید. او با اطمینان گفت : «من دو یا سه ساعت دیگر شهید می شوم و قرار است مرا در جوار مولایم حضرت ابا عبدالله الحسین (صلوات الله علیه) دفن کنند. می خواهم تا روز قیامت در حریم مولایم بیارامم. » . دیگر نمی دانم جه شد و او چه کرد اما ماجرا حکایت همان بود که گفتم.

دسته ها : محرم
شنبه 4 10 1389 11:43 صبح

به زودی در کنار ساختمانی نیمه ساز در مدینه تابلوی زیر را می بینیم:

پروژه :حرم مطهر حضرت زهرا(س)

 

کار فرما : حضرت ولی الله الاعظم(عج)

 

مساحت: وسعت دل شیعیان عالم

تعجیل در فرجش صلوات

 

دوشنبه 22 9 1389 2:7 بعد از ظهر

  مرد در حال تمیز کردن اتومبیل تازه خود بود که متوجه شد پسر 4 ساله اش تکه سنگی برداشته و بر روی ماشین خط می اندازد.
مرد با عصبانیت دست کودک را گرفت و چندین مرتبه ضربات محکمی بر دستان کودک زد بدون اینکه متوجه آچاری که در دستش بود شود.
در بیمارستان کودک به دلیل شکستگی های فراوان انگشتان دست خود را از دست داد.
وقتی کودک پدر خود را دید با چشمانی آکنده از درد از او پرسید: پدر انگشتان  من کی دوباره رشد می کنند؟
مرد بسیار عاجز و ناتوان شده بود و نمی توانست سخنی بگوید، به سمت ماشین خود بازگشت و شروع کرد به لگد مال کردن ماشین.
و با این عمل کل ماشین را از بین برد و ناگهان چشمش به خراشیدگی که کودک ایجاد کرده بود خورد که نوشته بود:

                                                                                   ( دوستت دارم پدر ! )
 
روز بعد مرد خودکشی کرد.
عصبانیت و عشق محدودیتی ندارند.
چیزها برای استفاده کردن هستند و انسان ها برای دوست داشتن.
مشکل دنیای امروزی این است که انسانها مورد استفاده قرار می گیرند و این درحالی است که چیزها دوست داشته می شوند.
مراقب افکارت باش که گفتارت می شود.
مراقب گفتارت باش که رفتارت می شود.
مراقب رفتارت باش که عادت می شود.
مراقب عادتت باش که شخصیتت می شود.
مراقب شخصیتت باش که سرنوشتت می شود

دسته ها : درس آموز
شنبه 22 8 1389 9:33 صبح

کودکی ده ساله که دست چپش در یک حادثه رانندگی از بازو قطع شده بود ، برای تعلیم فنون رزمی جودو به یک استاد سپرده شد. پدر کودک اصرار داشت استاد از فرزندش یک قهرمان جودو بسازد استاد پذیرفت و به پدر کودک قول داد که یک سال بعد می تواند فرزندش را در مقام قهرمانی کل باشگاه ها ببیند.
در طول شش ماه استاد فقط روی بدن سازی کودک کار کرد و در عرض این شش ماه حتی یک فن جودو را به او تعلیم نداد. بعد از 6 ماه خبررسید که یک ماه بعد مسابقات محلی در شهر برگزار می شود.استاد به کودک ده ساله فقط یک فن آموزش داد و تا زمان برگزاری مسابقات فقط روی آن تک فن کار کرد.سر انجام مسابقات انجام شد و کودک توانست در میان اعجاب همگان با آن تک فن همه حریفان خود را شکست دهد!
سه ماه بعد کودک توانست در مسابقات بین باشگاه ها نیز با استفاده از همان تک فن برنده شود و سال بعد نیز در مسابقات کشوری، آن کودک یک دست موفق شد تمام حریفان را زمین بزند و به عنوان قهرمان سراسری کشورانتخاب گردد. وقتی مسابقات به پایان رسید، در راه بازگشت به منزل، کودک از استاد رازپیروزی اش را پرسید. استاد گفت: دلیل پیروزی تو این بود که اولاً به همان یک فن به خوبی مسلط بودی، ثانیاً تنها امیدت همان یک فن بود، و سوم اینکه راه شناخته شده مقابله با این فن ، گرفتن دست چپ حریف بود که تو چنین دست نداشتی!
یاد بگیریم که در زندگی ، از نقاط ضعف خود به عنوان نقاط قوت خود استفاده کنی.راز موفقیت در زندگی ، داشتن امکانات نیست ، بلکه استفاده از "بی امکانی" به عنوان نقطه قوت است.

دسته ها : درس آموز
چهارشنبه 19 8 1389 12:52 صبح

... مردی صبح زود از خواب بیدار شد تا نمازش را در خانه خدا (مسجد) بخواند. لباس پوشید و راهی خانه خدا شد. در راه به مسجد، مرد زمین خورد و لباسهایش کثیف شد. او بلند شد، خودش را پاک کرد و به خانه برگشت. مرد لباسهایش را عوض کرد و دوباره راهی خانه خدا شد. در راه به مسجد و در همان نقطه مجدداً زمین خورد! او دوباره بلند شد، خودش را پاک کرد و به خانه برگشت. یک بار دیگر لباسهایش را عوض کرد و راهی خانه خدا شد.
در راه به مسجد، با مردی که چراغ در دست داشت برخورد کرد و نامش را پرسید. مرد پاسخ داد: (( من دیدم شما در راه به مسجد دو بار به زمین افتادید.))، از این رو چراغ آوردم تا بتوانم راهتان را روشن کنم. مرد اول از او بطور فراوان تشکر می کند و هر دو راهشان را به طرف مسجد ادامه می دهند. همین که به مسجد رسیدند، مرد اول از مرد چراغ بدست در خواست می کند تا به مسجد وارد شود و با او نماز بخواند. مرد دوم از رفتن به داخل مسجد خودداری می کند.
مرد اول درخواستش را دوبار دیگر تکرار می کند و مجدداً همان جواب را می شنود. مرد اول سوال می کند که چرا او نمی خواهد وارد مسجد شود و نماز بخواند.
مرد دوم پاسخ داد: ((من شیطان هستم.)) مرد اول با شنیدن این جواب جا خورد. شیطان در ادامه توضیح می دهد:
((من شما را در راه به مسجد دیدم و این من بودم که باعث زمین خوردن شما شدم.)) وقتی شما به خانه رفتید، خودتان را تمیز کردید و به راهمان به مسجد برگشتید، خدا همه گناهان شما را بخشید. من برای بار دوم باعث زمین خوردن شما شدم

و حتی آن هم شما را تشویق به ماندن در خانه نکرد، بلکه بیشتر به راه مسجد برگشتید. به خاطر آن، خدا همه گناهان افراد خانواده ات را بخشید. من ترسیدم که اگر یک بار دیگر باعث زمین خوردن شما بشوم، آنگاه خدا گناهان افراد دهکده تان را خواهد بخشید. بنا براین، من سالم رسیدن شما را به خانه خدا (مسجد) مطمئن ساختم.

دسته ها : درس آموز
چهارشنبه 19 8 1389 12:47 صبح

حضرت رسول اکرم (ص) :

الهَدِیَّةُ تُذهِبُ الضَّغائنَ مِن الصُّدور .

هدیه دادن ، کینه ها را از سینه ها می برد.


(میزان الحکمة : ح 21200)

دسته ها : حدیث
يکشنبه 2 8 1389 10:26 صبح

حضرت رسول اکرم (ص) :

أکثَرُ ما تَلِجُ بهِ اُمَّتی الجَّنةَ : تَقوَی اللهِ و حُسنُ الخُلق.

بیشترین چیزی که مایه ورود امّت من به بهشت می شود ، پروای از خدا و اخلاقی خوش است.


(میزان الحکمة : ج 1 ، ص 426)

دسته ها : حدیث
يکشنبه 2 8 1389 10:25 صبح

حضرت رسول اکرم (ص) :

أکثَرُ ما تَلِجُ بهِ اُمَّتی الجَّنةَ : تَقوَی اللهِ و حُسنُ الخُلق.

بیشترین چیزی که مایه ورود امّت من به بهشت می شود ، پروای از خدا و اخلاقی خوش است.


(میزان الحکمة : ج 1 ، ص 426)

دسته ها : حدیث
يکشنبه 2 8 1389 10:24 صبح

حضرت امام حسین (ع) :

لَو عَقَلَ ألناسُ و تصَّوروا الموتَ بِصورتهِ لَخَرِبَتِ الدُّنیا.

اگر مردم تعقل می کردند و مرگ را تصور می کردند،دنیا ویرانه مى‏شد.


(خرد گرایى: ص 334 ح 1094)

دسته ها : حدیث
يکشنبه 2 8 1389 10:23 صبح

مردی برای اصلاح سر و صورتش به آرایشگاه رفت.
در حال کار، گفتگوی جالبی بین آنها در گرفت.
آنها به موضوع «خدا » رسیدند،
آرایشگر گفت: من باور نمی کنم خدا وجود داشته باشد!
مشتری پرسید :چرا؟
آرایشگر گفت : کافی است به خیابان بروی تا ببینی چرا خدا وجود ندارد.
اگر خدا وجود داشت آیا این همه مریض می شدند؟
بچه های بی سرپرست پیدا می شدند؟ این همه درد و رنج وجود داشت؟
نمی توانم خدای مهربانی را تصور کنم که اجازه می دهد این چیز ها وجود داشته باشند.
مشتری لحظه ای فکر کرد،اما جوابی نداد؛چون نمی خواست جروبحث کند.
آرایشگر کارش را تمام کرد و مشتری از مغازه بیرون رفت.
در خیابان مردی را دید با موهای بلند و کثیف و به هم تابیده و ریش اصلاح نکرده...
مشتری برگشت و دوباره وارد آرایشگاه شد و به آرایشگر گفت:
به نظر من آرایشگرها هم وجود ندارند.
آرایشگر با تعجب گفت:چرا چنین حرفی می زنی؟
من این جا هستم،همین الان موهای تو را کوتاه کردم.
مشتری با اعتراض گفت : نه!!! آرایشگر ها وجود ندارند،
چون اگر وجود داشتند،
هیچ کس مثل مردی که آن بیرون است، با موهای بلند و کثیف و ریش اصلاح نکرده پیدا نمی شد.
آرایشگر گفت : نه بابا ؛ آرایشگر ها وجود دارند،
موضوع این است که مردم به ما مراجعه نمی کنند.
مشتری تایید کرد: دقیقا! نکته همین است.
خدا هم وجود دارد!
فقط مردم به او مراجعه نمی کنند و دنبالش نمی گردند.
برای همین است که این همه درد و رنج در دنیا وجود دارد

دسته ها : درس آموز
جمعه 30 7 1389 4:5 بعد از ظهر

شبی در خواب دیدم مرا می خوانند. راهی شدم. به دری رسیدم. به آرامی درِ خانه کوبیدم. ندا آمد: درون آی، گفتم: به چه روی؟ گفتا: برای آنچه نمی دانی.

 

هراسان پرسیدم: برای چون منی هم زمانی است؟

 

پاسخ رسید: تا ابدیت… تردیدی نبود، خانه، خانه خداوندی بود، آری اوست که ابدی و جاوید است.

 

پرسیدم: بار خدایا چه عملی از بندگانت پیش از همه تو را به تعجب وا می دارد؟

 

پاسخ آمد: اینکه شما تمام کودکی خود را در آرزوی بزرگ شدن به سر می برید و دوران پس ازآن را در حسرت بازگشت به کودکی می گذرانید، اینکه شما سلامتی خود را فدای مال اندوزی می کنید و سپس تمام دارایی خود را صرف بازیابی سلامتی می نمایید. اینکه شما به قدری نگران آینده اید که حال را فراموش می کنید، در حالی که نه حال را دارید و نه آینده را.

 

اینکه شما طوری زندگی می کنید که گویی هرگز نخواهید مرد و چنان گورهای شما را گرد و غبار فراموشی در بر می گیرد که گویی هرگز زنده نبوده اید.

 

سکوت کردم، اندیشیدم. در خانه چنین گشوده!
چه می طلبیدم؟ بلی، آموختن.

 

پرسیدم: چه بیاموزم؟

 

پاسخ آمد:  

 

بیاموزید که مجروح کردن قلب دیگران بیش از دقایقی طول نمی کشد ولی برای التیام بخشیدنِ آن، به سالها وقت نیاز است.

 

بیاموزید که هرگز نمی توانید کسی را مجبور به دوست داشتنِ خود کنید، زیرا عشق و علاقه دیگران نسبت به شما آیینه ای از کردار و اخلاق خود شما است.

 

بیاموزید که هرگز خود را با دیگران مقایسه نکنید، از آنجا که هر یک از شما تنها به تنهایی و بر حسب شایستگی های خود مورد قضاوت و داوری ما قرار می گیرد.

 

بیاموزید که دوستان واقعی شما کسانی هستند که با ضعف و نقصان های شما آشنایند و لیک شما را همان گونه که هستید دوست دارند.

 

بیاموزید که داشتن چیزهای قیمتی و نفیس به زندگی شما بها نمی دهد. بلکه آنچه با ارزش است بودن افراد بیشتر در زندگی شماست.

 

بیاموزید که دیگران را در برابر خطا و بی مهری ای که نسبت به شما روا می دارند مورد بخشش خود قرار دهید و این عمل پسندیده را با ممارست بیشتر در خود تقویت نمایید.

 

بیاموزید که دو نفر می توانند به یک چیز یکسان نگاه کنند ولی برداشت آن دو از آن، هیچگاه یکسان نخواهد بود.

 

بیاموزید در برابر خطای خود فقط به عفو و بخشش دیگران بسنده نکنید، آنگاه که مورد آمرزش وجدان خود قرار گرفتید راضی و خشنود شوید.

 

بیاموزید که توانگر کسی نیست که بیشتر دارد، بلکه آن است که خواسته های کمتری دارد…

 

 

ای بنده من به خاطر داشته باش که مردم گفته های تو را فراموش می کنند، مردم کرده های تو را نیز از یاد خواهند برد، ولی هرگز احساس تو را نسبت به خویش از خاطر نخواهند برد.
عاشق شو ارنه روزی کار جهان سرآید
                                               ناخوانده درس مقصود، از کارگاه هستی

دسته ها : درس آموز
جمعه 30 7 1389 8:1 صبح


احمد بن اسحاق می گوید : خدمت امام عسکری (ع) آمدم و خواستم در مورد جانشینی ایشان صحبت کنم .
حضرت بدون پرسش من فرمود : «ای احمد ، همانا خدا از وقتی که آدم (ع) را آفریده ، زمین را از حجتی خالی نگذاشته است و تا قیامت به وسیله ی حجت او ، بلادفع می شود و باران می بارد و برکات نازل می شود». عرض کردم : «ای فرزند رسول خدا! جانشین شما چه کسی است ؟» . او با شتاب به درون خانه رفت . پسری سه ساله ، که مانند ماه تمام نورانی بود ، بر روی دوش خود آورد و فرمود : «ای احمد ، اگر تو نزد خدا و حجت او گرامی نبودی ، به تو نشانش نمی دادم . او همنام رسول خدا (ص) و هم کنیه ی او و کسی است که زمین را پر از عدل می سازد. مثل او ، مثل خضر است و ذوالقرنین . به خدا او غایب می شود و در زمان غیبت او ، نجات نمی یابد ، مگر کسی که خدا را بر اعتراف به امامت او ثابت قدم بدارد و موفق سازد که برای تعجیل در فرج او دعا کند ». عرض کردم : «آیا نشانه ای دارد که دل من به او مطمئن شود؟

». در این وقت ، آن کودک با زبان عربی فصیح گفت :
«منم بقیه الله در زمین ، همان که از دشمنان خدا انتقام می گیرد ، ای احمد ، پس از مشاهده
ی من ، دنبال اثر نگرد» .(10)
                                                                                                                                                                                                               

 چه روز ها که یک به یک ؛ غروب شد نیامدی

چه بغـضـها که در گلــو ؛ رسوب شد نیامدی

خلیل آتشین سخن ؛ تبــر به دوش بت شکن

خدای مــا دوباره ٬ سنگ و چوب شد نیامدی

برا ی ما که خسته ایم و دل شکسته ایم نــه !

ولـــی بــرای عـده ای ؛ چه خوب شد نیامدی

تــمـام طـول هفتـه را ؛ در انتظار جمعــه ام

دوباره صبــح و ظهــر نـه ؛ غروب شد نیامدی

چه روز ها که یک به یک ؛ غروب شد نیامدی

چه بغـضـها که در گلــو ؛ رسوب شد نیامدی

خلیل آتشین سخن ؛ تبــر به دوش بت شکن

خدای مــا دوباره ٬ سنگ و چوب شد نیامدی

برا ی ما که خسته ایم و دل شکسته ایم نــه !

ولـــی بــرای عـده ای ؛ چه خوب شد نیامدی

تــمـام طـول هفتـه را ؛ در انتظار جمعــه ام

دوباره صبــح و ظهــر نـه ؛ غروب شد نیامدی

دسته ها : شعر
جمعه 30 7 1389 7:10 صبح
X